نقطه های روشن ایمان من چشمان توست ...

پیام های کوتاه
  • (25 دقیقه قبل)
    :-(

بذارید یه مثال بزنم. فرض کنید جامعه ای وجود داره که به طور کاملا سنتی بعد از هر وعده به  هرویین مصرف می کنن و این کار براشون همون قدر عادیه که برای ما وجود مثلا سبزی روی سفره ،و عوارض هرویین رو مثلا عوارض بالا رفتن سن بدونن و طول عمر آدم رو ( که به دلیل مصرف هرویین پایین اومده )همین قدر بدونن و باهاش نسل ها و نسل ها زندگی کنن. بعد این آدما وقتی پیشرفت می کنن، مثلا جهش مدرنیته براشون رخ میده یا به هر دلیل دیگه نوع خواسته هاشون عوض میشه و شروع می کنن به کند و کاو در گذشته شون می بینن که خیلی از این مسائل به خاطر مصرف هرویین بوده.

فرد در این نقطه با دوتا چیز مختلف رو به رو میشه:

یک: تصور دنیایی زیبا بدون عوارض هرویین

دو: وحشت تغییر سبک زندگی. سبکی که خودش در انتخابش هیچ نقشی نداشته و الان باید درد ترک اعتیادی رو به جون بخره که توش هیچ تقصیری نداشته.

خب این یه مثال کاملا خیالی بود. ولی بیاید به جای هرویین بعضی از رفتارهای والدین، اطرافیان بالغ و دیگران رو با کودک بذاریم.رفتارهایی که بار اول که باهاشون رو به رو میشیم خیلی جذاب، منطقی، ارزشمند و تربیت مدارانه ست و هیچ ایرادی درش نمی بینیم. ولی وقتی میریم دنبال هزار و یک  مشکل روحی که داریم و بعد از کلی سرو کله زدن با مشاور می فهمیم دلیلش همین رفتارهای ارزشمند و تربییت مدارانه بوده ، ما هم با همون دو گزینه ای که اون هرویینی مادرزاد رو به رو شد ، رو به رو میشیم.

یک: دنیایی بدون این حجم از تلخی درونی و کشمکش های بی پایان بی ثمر

دو:وحشت  تغییر چیزهایی درونمون که خودمون رو باهاش شناختیم و اساسا خودمون رو باهاش تعریف کردیم.

همون  قدر ترسناک و سخت ،یا حتی ترسناک تر و سخت تر

حالا من اینجا ایستادم. نقطه ای که باید هرویین رو ترک کنم. منی که شخصیت خودم رو با این هرویین تعریف کردم و همیشه به خاطرش مورد تشویق قرار گرفتم.

راستش خیلی وحشت زده نیستم، چون اصلا این اتفاق رو ممکن نمی دونم. اصلا به خودم این گمان رو ندارم که بتونم ازین ماجرا زنده بیرون بیام.

دعام کنید لطفا.


 

پ.ن: به همه ی این بدبختی ها منع صحبت کردن درباره ی این ماجرا رو هم اضافه کنید. 

پ.ن 2: توی این ماجرای مشاور رفتن، آیه ای که استاد برامون می گفت برام تداعی میشه: "الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا" همه ش درگیر اینم چه جهادی کردم که این جور راه ها دارن بهم نشون داده میشن.

پ.ن3، چرا مثال هرویین به ذهنم رسید؟ چون شخص خودم وقتی اون رفتار مخرب باهام میشد و به قول خودشون در حقم لطف می کردن ، به معنای واقعی کلمه "های" می شدم  و معتاد میشدم به شرایطی ازون دست. مخدر بهترین تعبیریه که به نظرم رسید.

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۹/۰۶/۱۹
دینا .م

نظرات  (۲)

۱۹ شهریور ۹۹ ، ۰۷:۱۹ پلڪــــ شیشـہ اے

تعبیر جالبی بود.

منم خیلی به مشاور و حتی روانشناس نیاز دارم.

پاسخ:
من اعتقاد دارم اکثر افراد جامعه برای کنار اومدم با خودشون احتیاج به کمک متخصص دارن

سلام

جالب بود...

کنجکاو شدم بدونم منظورتون چه رفتارهای تربیتی‌ای هست مثلا؟

پاسخ:
در فرد به فرد افراد متفاوتند. می تونن القا توانایی خیلی بالا و خاص بودن باشه.می دونه ارزش گذاری افراد بر اساس یک افعال خاص باشه، که اینا منجر میشه به احساس بی ارزشی در کودک. این فقط یه مثالش بود

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی