سیکل توجه و تاثیر
گرایشات و امیال ما متاثر از آگاهی ها و به بیان دقیق تر متاثر از توجه ما به آگاهی هامون هست.
برای تاثیر گذاری بر امیالمون عملکرد مستقیم نه تنها جواب نمیده بلکه تاثیر معکوس داره. این که بخوایم به طور مستقیم علاقه مون رو به چیز عزیزی کاهش بدیم معمولا باعث توجه بیشتر ما به اون امر و مجذوب شدن بیشترمون میشه. یا بر عکس اگر بخوایم به طور مستقیم نسبت به چیزی که بهش بی میل و حتی ازش منزجریم میل ایجاد کنیم، معمولا باعث انزجار بیشتری میشه.
روش صحیح برای ایجاد علاقه به چیزی افزایش آگاهی نسبت به مزایای اون امر و توجه به اون آگاهی هاست. این روش کم کم رفع انزجار می کنه، سپس ایجاد میل می کنه و نتیجتا اگر این سیر ادامه پیدا کنه منجر به عمل میشه.
من خوبه این روند رو برای چند نفر توضیح داده باشم؟
خوبه این سیستم تاثیر گزاری رو توی چندتا جلسه و برای چندتا مجموعه گفته باشم؟
روی چندتا تخته این پروسه رو کشیده باشم و افراد رو قانع کنم که بهترین روش اثر گزاری ایجاد توجه نه به شکل مستقیمه؟
خیلی بار.
خیلی بار یعنی واقعا خیلییییی بار.
ولی وقتی دوباره همین رو از زبون خود استاد می شنوم ( ولو صدای ضبط شده) و دوباره این ساختار توی ذهنم نظم میگیره، اون توجه گمشده انگار زیر یه عالمه سنگ و گل و خاک غفلت یه تکونی به خودش میده و من دوباره یادم میاد که خودم چند وقته به طور آگاهانه به چیزی توجه موثر نداشتم؟
چند وقته حتی ننشسته م امیالم رو طبقه بندی کنم که کدوم باید پرورش داده بشه و کدوم باید بهش بی توجهی بشه تا محو بشه؟
چند وقته ننشسته م نیاز سنجی کنم که در زندگیم چه خلاهایی هست و برای پر کردن این خلاها نیاز به چه آگاهی هایی دارم؟
چند وقته کلا ننشسته م به خودم و ذهنم سر و سامون بدم؟
خودم رو و ذهنم رو به جریان روزمرگی واگذار کردم و اجازه دادم دیگران توجه هات و در نتیجه تاثرات من رو سازمان دهی کنن، و این یعنی عملا اختیار زندگی رو تا حد زیادی از خودم سلب کردم.
می نویسم تا یادم نره: جلسه چهارم، دقیقه 152